> خلاصه ی کتاب "چگونه دیگران را روان‌شناسی کنیم" نویسنده : محمدرضا تقدمی :: هفت چین

هفت چین

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟

هفت چین

* این تارنما بیشتر به مطالب آموزشی - علمی می پردازد*
***

"کنون ای خردمند وصف خرد / بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد / که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد / ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دست گیرد به هر دو سرای ....

سه پاس تو چشم است وگوش و زبان /کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان "


>
کلمات کلیدی

آشنایی کوتاهی با ویژگی های شخصیتی

ریشه های تاریخی ضرب المثل های فارسی

"تیپ چهار"انیاگرام

سه"انیاگرام

"تیپ

"تیپ دو"انیاگرام

گونه های مختلف شخصیتی "تیپ یک انیاگرام

"تیپ یک "انیاگرام

کلیات انیاگرام و عناوین نه گانه گونه های شخصیتی انسان ها

(شخصیت شناسی با روش انیاگرام)

جایگزین های تلگرام را بهتر بشناسید!

بهترین مرورگرهای اینترنت در سال 2017

هفت چین

چگونه یک کامپیوتر را با کامپیوتر خود مدیریت کنیم

چگونه متوجه شویم که کامپیوتر ما کنترل و جاسوسی می شود ؟

شناسایی مودم های وای فای هک شده

روش

میکروتیک چیست و چه قابلیت هایی دارد؟

سرعت و اطمینان با هارد دیسک SSD؛ مزایا و معایب SSD

۶ روش موثر که عمر باتری لپ‌تاپ شما را زیاد می‌کند

با یک کلیک دسکتاپ خود را قفل کنید

رهبری آموزشی و مدیریت تاثیر گذار در مدارس

یک آموزش و پرورش کارآمد و تاثیر گذار چه ویژگی های باید داشته باشد ؟

چگونه نو جوانان را مسئولیت پذیر کنیم

مسئولیت پذیری وتاثیر مثبت آن برزندگی فردی و وظایف اجتمایی

راز موفقیت آموزش و پرورش ژاپن

نقش آموزش و پرورش در ایجاد احترام به خرد جمعی ت(فکر مشارکتی)

راه حل مشکل وای فای Limited در ویندوز ۸ چیست؟

نکات مهم در زمینه ارزشیابی توصیفی در مقطع ابتدائی

نگاهی به تفاوت‌های ویندوز ۳۲ و ۶۴ بیتی

آخرین نظرات
  • ۱۸ آبان ۹۵، ۲۱:۴۷ - http://creditospersonales.tech/prestamos-hipotecarios-para-refaccion-de-vivienda.html
    was für eine schöne ...



 

روان‌شناسی چیست؟

روان‌شناسی، دانش مربوط به روح و جان است. به زبانی ساده می‌توان گفت که روان‌شناسی، بررسی و مطالعه پدیده‌های ذهنی از هر گونه را در بر می‌گیرد و دانسته‌های خودآگاه و ناخودآگاه ذهن را مورد پژوهش قرار می‌دهد. یکی از اساتید روان‌شناسی فرانسه در اینباره اظهار داشته است:
« روانشناسی پدیده‌ای است همگانی که بطور مطلق به هر موضوعی دست می‌یازد و در هر موردی می‌توان نشانه‌هایی از آن را بازیافت». روانشناسی تمام رفتارهای درونی و بیرونی انسان را مدنظر قرار می‌دهد و انگیزه‌های درونی و بیرونی این رفتارها را بررسی می‌کند.

چگونگی شناخت شرایط انسان

پیوند با دیگران، مستلزم قبول یا بازگویی واقعیت‌هاست. بازگویی آنچه که هست و تلاش برای آنچه که باید باشد. روان‌شناسی جدید برآنست که هر فرد باید پاک و صادق باشد. حداقل با خویشتن چنین باشد و این صداقت، آغاز رشد است. روابط بین انسان‌ها مستلزم وجود اعتماد و اطمینان است. باید به‌گونه‌ای روشن و صادقانه با هم روبرو شویم. همیشه باید به سخنان دیگران با دقت تمام گوش کرد و مهم نیست که صحبت چقدر شوخی یا جدی است و طرفین مورد بحث چه کسانی هستند. باید همیشه سراپا گوش باشیم، زیرا که با همین کلمات و گفتگوها می‌توان افراد را واقعا شناخت. اشخاص نیز می‌توانند از ناگفته‌های درونیشان به ما خبر دهند. در اجتماع کنونی، آدم‌هایی را می‌یابیم که متاسفانه با گذاشتن یک نقاب دروغین بر چهره واقعی خود و با نقش بازی کردن، در کنار واقعیت‌ها زندگی می‌کنند. شاید برای‌آنان نوعی مفهوم داشته باشد، اما از نظر ما و از نظر عموم انسان‌ها، چنین زندگی به مفهوم واقعی زنده بودن و زندگی کردن نیست. آنان با دیگران پیوندی ندارند و تنها هستند و تنها می‌مانند. هیچ‌یک از انسان‌ها دوست ندارند که یک عمر را با حیله، تزویز و دروغ زندگی کنند. ولی ترس از تجربه کردن و خطری که باید متحمل شوند آنان را از بازی کردن نقش و زیر نقاب رفتن ناگزیر می‌کند. آنان باید تا آخر عمر به این بازی ادامه دهند. پس از آنکه در نقش دروغین خود غرق شدند و برای‌خودشان هم این تشخیص بسیار مشکل می‌شود که واقعا کی هستند؟ در تمام لحظاتی که به‌عنوان یک انسان رشد می‌کنیم، با این مشکل روبرو خواهیم بود. اما پشت سر گذاردن مراحل گوناگون رشد انسانی و به سلامت گذار کردن از آن، ما را بر این مشکلات پیروز خواهد کرد.

انسان غیرطبیعی از دیدگاه پیرژانه

فرد غیرطبیعی از لحظه‌ای که غذا را فرو می‌دهد تا زمان هضم آن، نیاز به کار دشوار معدوی دارد. گویی غذایش روی دلش مانده است. گذشته از آن عوارض دیگری هم ممکن است بدنبال داشته باشد از قبیل: دل بهم خوردگی، استفراغ، سردرد و سرگیجه. چنین شخصی هنگامیکه در برابر رویداد غیرمنتظره‌ای قرار می‌گیرد در حال کلنجار رفتن با خود قرار می‌گیرند تا بتوانند با موقعیت‌های تازه خود را همساز نمایند و همین باعث می‌شود احساس حقارت در آنها تقویت گردد و ترس بر وجودشان چیره شود و دلواپسی و اضطراب و غیره به سراغشان بیاید.    

انسان طبیعی از دیدگاه پیرژانه

فردی که طبیعی است در حین هضم غذا متحمل هیچگونه ناراحتی‌ نمی‌شود. کار گوارش نیز به سهولت صورت می‌گیرد. انسان طبیعی کسی است که از انعطاف و کشش روانی نیرومند و هماهنگی برخوردار است.

انسان واقع‌بین

یک انسان واقع‌بین همواره در جال تعادل است، تعادل بین حالات درونی و بازتاب‌های برونی، یعنی ظاهر و باطن وی با هم برابری دارند. انسان واقع‌بین وجودش را همینگونه که هست قبول می‌کند. در واقع خویشتن را می‌شناسد و می‌داند در نهانش چیست و کیست. خویشتن را فریب نمی‌دهد و گرد کارهای ناشدنی و ناشایست نمی‌گردد. به استعداد و ظرفیت خود ایمان دارد و به تلاش خود متکی است. آگاهی از خود به او اعتماد‌به‌نفس می دهد که در نتیجه آن زندگی وی روشن، پرثمر و سرشار از رضایت خواهد بود و هیچ‌چیز نمی‌تواند در شخصیت خودساخته و خودشناخته او نفوذی دروغین یابد.

نیاز خواستنی‌ بودن

آیا هرگز فکر کرده‌اید که چرا برخی تا این حد پایبند برخی ارزش‌های نادرست بدلی که دیگران القاء کرده‌اند هستند؟ پاسخ این است: آنان نیاز شدیدی به محبت و احساس دلبستگی دارند. ترس از رانده شدن و نخواستنی بودن یکی از ریشه‌دارترین ترس‌هایی است که با آن روبرو هستند.
بدترین ناکامی برای هر یک از ما احساس عدم تعلق است و احمقانه‌ترین کارها این است که از قوانینی که ضامن قبول و پذیرش ما توسط اطرافیان می‌باشد، سرباز می‌زنیم. از همین رو کوکورانه، «بایدها»، «رسم بر این است»، «لازم است‌ها» را به‌عنوان غرامتی در قبال احساس تعلق کردن، می‌پذیرند و به‌جای آنکه با قاطعیت موضع درستی را در زندگی انتخاب کنند، در مقابل قضاوت سایرین بره‌وار زانو می‌زنند.

خصوصیت آدم‌های بچه ننه


اصولا مادران خودخواه، که فقط نقش مادر را خوب بازی می‌کنند و کودک را بصورت موجودی کاملا وابسته به خود بار می‌آورند در نتیجه کودکان آنها هنگامی‌که به سن بلوغ و جوانی می‌رسند ناگهان با دنیایی روبرو می‌شوند که با آن هیچگونه آشنایی ندارند و در خود هیچگونه آمادگی برای‌روبرو شدن و مقابله با مشکلات حس نمی ‌کنند و حامی همیشگی آنان نیز نمی تواند در این مراحل کمکی کند. خصوصیات این‌گونه مادران:


الف/ اضطراب، به‌گونه عصبی آن: اینان از احساس ناامنی شدیدی رنج می‌برند و فکر می‌کنندحمایت افراطی می‌تواند تاامنی کودک را نیز از بین ببرد.
ب/ناکامی‌های زناشویی: کسانیکه در زندگی زناشویی، خود را ناراحت و بدبخت حس می‌کنند، معمولا تمام محبت و توجه خود را به کودک خود اختصاص می‌دهند.
ج/ خصومت: حمایت بیش‌از‌حد، نوعی عکس‌العمل‌سازی است در برابر خصومت درونی که مادر نسبت به فرزند خود حس می‌کند. با محبت بسیار زیاد و حمایت و پشتیبانی بیش‌از‌حد خود، کفاره این احساس ناخودآگاه را پس می‌دهد.

خصوصیات افرادی که اعتماد‌به‌نفس دارند

اینگونه افراد در مقابل رویدادهای گوناگون با رفتار خود که قوی، محکم، آرام، موقر و متین است مشخص می‌شوند. در برابر فشارهای زودگذر مقاومت می‌کنند. ثابت و استوار در مسیر هدفشان گام برمی‌دارند. بر جسم خود حاکم بوده و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را کنترل می‌کنند. از زیاده‌روی در غذا خوردن و از الکل، مواد مخدر و عادات ناپسندی نظیر آن پرهیز می‌کنند. در مقابل احساسات بی‌ارزش، حسادت، نفرت، هوس‌های زودگذر به راحتی مقاومت نموده و همواره این احساسات را مهار کرده تا آشکار نشوند. بدون فکر حرف نمی‌زنند، رازدار هستند، علیه ناتوانی‌ها و کاستی‌هایشان با نیروی اراده مبارزه می‌کنند، برای موفقیت در کارهایشان تنها روی خود و تلاش‌های خود برای رسیدن به موفقیت حساب می‌کنند. این افراد کاملا از افکار و عقاید دیگران مستقل بوده و به‌جای آنکه بصورت برده وقایع و حوادث درآیند، بر آنها غالب می شوند.همچنین مسئولیت‌هایی را که بر عهده دارند بر دوش دیگران نمی‌اندازند. کمتر خود را تنبیه می‌کنند و افسوس رفتار گذشته را نمی‌خورند. عموما افراد شاد، خوشبین و سالم هستند.

خصوصیات افرادی که اعتماد‌به‌نفس ندارند

خود را در دست لحظات و خوشحالی‌های زودگذر رها می‌کنند و به سختی می‌توانند در مقابل هوس‌ها و تمایلات خود مقاومت کنند. به سادگی به وسیله دیگران متقاعد می شوند. ثابت قدم نبوده و غالبا سطحی عمل می‌کنند و حاضر به قبول خستگی‌ای که بر اثر ورزش ایجاد می‌گردد نیستند. غالبا در حرف زدن زیاده‌روی کرده و پس از آن متاسف می‌شوند. معمولا رازنگهدار نیستند. برای موفق شدن در طرح‌ها و افکار خود به دنبال شانس، تصادف و رابطه با دیگران هستند. خود را قبول ندارند و شکست خورده و بدون پرستیژ می‌انگارند. معمولا خود را گناهکار دانسته و سرزنش می‌کنند. از نظر شخصیتی بدبین، غمگین و مایوس بوده، از زندگی‌شان ناامید و با جهان در تضادند اما مراقب، با وجدان، به‌شدت منضبط، جدی، مشکل‌پسند و خیلی زود از آلودگی اشیاء و نامنظم بودن محیط عصبانی می شوند.

ناسازگاری (تضاد) عصبی چیست

زمانی که، تمایلات، احتیاجات و اعتقادات ما با دیگران برخورد می‌کند، ایجاد تضادهایی می‌نمایند و چون این قبیل برخوردها در اجتماعات امروزی متداول و عادی است، خواه ناخواه مقدار زیادی تضاد در ما ایجاد می‌گردد که اجتناب‌ناپذیر است. مثلا شما میل دارید در ساعتی معین با صمیمی‌ترین دوست خود باشید ولی می‌بینید شخصی دچار مصیبتی شده است و به کمک شما احتیاج دارد. در اینجا وظیفه انسانی شما حکم می‌کند که از دیدن دوست محبوب خود صرفنظر کنید و به کمک شخص درمانده بشتابید. در این صورت طبیعی است که از برخورد این میل و وظیفه، تضادی در شما ایجاد گردد.


علاوه بر این تضادهای دیگری وجود دارد که بسیار شدید و نامطلوبست که سراسر زندگی شخص را تباه می‌سازد و منشا آن دوران تربیتی محیط کودک است. با وجود تاثیر بسیار مهمی که تضادهای عصبی در بروز امراض و ناراحتی‌های روحی دارند شناختن آنها به نحو واضح و بدون پرده کار مشکلی است. زیرا اولا، خود شخص از وجود تضادها بی‌خبر است. ثانیا شخص عصبی، بدون‌ اینکه خودش آگاه باشد و وجودشان را در خود انکار می‌کند. می‌خواهیم ببینیم از چه نشانه‌هایی می‌توان به وجود تضادهای درونی پی برد.
تناقض در رفتار، بی‌تصمیمی،‌تردید، تنبلی،‌ اضطراب، افسردگی، یأس و ناامیدی،‌میل اجباری به کناره‌گیری از مردم، عدم ابراز وجود، نفس‌تنگی، رعشه و صدها عارضه دیگر، همه نشانه و علامت وجود تضادهای عمیق روحی است.
مهمترین علامت تضادهای درونی، تناقض و عدم هماهنگی در رفتار، حالت‌ها و احساسات و تمایلات شخص است.

تردید

بزرگترین اشتباهی‌که گاه مرتکب می‌شویم، ترس از اشتباه کردن است. شک و تردید از جمله راه‌های فرار از اشتباهات و مسئولیت‌ها به‌شمار می‌رود. افراد مردد تصور می‌کنند که اگر تصمیم‌گیری آنان درست از آب درنیاید ممکن است اعتبار و احترام خود را به خطر انداخته باشند. افراد مشکوک و دودل، افراد بسیار خودپسندی هستند زیرا فقط به خود فکر می‌کنند و به حقایق اطراف خود با شک می‌نگرند.

نشانه‌های آدم بی‌قرار


در بی‌قراری غالبا افکار سیاه ناپدید می‌شوند و جای خود را به شادی تصنعی می‌سپارند. گاه فرد دچار خستگی شدید شده و در خود فرو می‌رود و آرام می‌گیرد و یا پر جنب و جوش و فعال می‌گردد. اما پس ار پنج دقیقه و یا حتی یک سال این بی‌قراری‌ به‌سوی افسردگی تمایل پیدا می‌کند.
بی‌قراری فردی، پرکاری است که پی‌در‌پی، به این‌سو و آن‌سو می‌دود و به خود اطمینان دارد. اجتماع نیز صورت ظاهر را می‌بیند تا جایی که انرژی و اراده وی نیز دیگران را به اشتباه می‌اندازد، چون او را می‌بینند که دائما در تلاش است. فرد بی‌قرار، ظاهری فریبنده داردو غالبا در مورد او چنین داوری می‌کنند:
« آدمی نیرومند است در حالیکه به عکس، نیرو و قدرت خود را از دست داده.»
« بسیار فعال است در صورتی که فاقد انرژی است»
« خسته نمی‌شود در حالیکه قادر به استراحت نیست.»
 

برون‌فکنی

منظور اینست که شخص مسائل روحی و ذهنی خود را بصورت عینی و خارجی درآورد. یا به اصطلاح روانشناسان، برون‌فکنی اینست که شخص تمایلات، احساسات و حالت‌هایی را که در خودش هست و آنها را مذموم و رانده شده می‌داند در دیگران ببیند و ملامت کند. پس برون‌فکنی حالتی است که شخص صفات نامطلوب خود را در دیگران می‌بیند.

تعکیس

در تعکیس شخص نه تنها کاستی‌ها، بلکه کم‌و‌بیش تمامی احساسات و تمایلات خود را در دیگران می‌بیند. مثلا برخی‌اشخاص هنگامی که نسبت به خودشان عصبانی و خشمناکند به‌نظرشان می‌رسد که دیگران چنیت حالت‌هایی را نسبت به آنها دارند. بنابراین وقتی کسی خوب و بد زندگی خود را تحت نفوذ عوامل خارجی و غیر از خود احساس کند، کاملا منطقی است که پی‌در‌پی یک حالت دفاعی و آماده باش به خودش بگیرد و بکوشد تا رفتار و نظر دیگران را نسبت به خود تغییر دهد،‌اصلاح کند یا آنها را تنبیه نماید، یا خود را از شر آنها حفظ کند و یا آنها را تحت تاثیر قرار دهد.

خصوصیات افراد لذت‌جو


افرادی که خوشی‌ها و لذت‌های شخصی را به هر چیز دیگری ارجح می‌دانند و با این فکر «دم را خوش باش» سعی می‌کنند بر ناراحتی‌های درونی خود سرپوش بگذارند، اینان غالبا بی اساس و بچه‌گانه فکر می‌کنند. برای کاری که شروع می‌کنند هرگز فکر نمی‌کنند. برای خوشی‌های آنی و زودگذر خود از هیچ کاری روی‌گردان نمی شوند. حتی گاهی روی پول و ثروت و آبرو و حیثیت دیگران نیز در این راه حساب می‌کنند. این تقریبا یک قاعده کلی است که میزان و شدت «خودمحوری» انسان‌ها بستگی به میزان درد و ناراحتی آنان دارد.
بطور کلی، برای این افراد، موضوع بحث و گفتگو مطرح نیست، همینقدر که بحث در مورد آنان باشد، برایشان کافی است. آنان به‌تدریج درون‌گراتر می‌شوند و نشانه‌های «افسردگی» را ظاهر می سازند.

خصوصیات افراد مبتلا به سادیسم

یکی از نشانه‌های تمایلات سادیسمی این است که شخص از نفس آزار رساندن به‌دیگران لذت برده و نیتش مستقیما اذیت دیگران است. اما تیپی مانند برتری‌طلب اقتضای روحیاتش اذیت دیگران است نه اینکه مانند یک سادیسمی از لذت دیگران لذت ببرد یا شخصی ممکن است به‌خاطر حفظ منافع خودش با کسی نزاع و کشمکش داشته باشد و دائما درصدد آزار او برآید. این آزار و اذیت‌ها فی‌نفسه دلیل تمایلات سادیسمی نیست زیرا مستقیما هدفشان آزار دیگران نیست.


سادیسم پدیده‌ای است که وسیع که به صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود.
علائم و روش‌های ارضاء تمایلات سادیسمی:
1- بازی با عواطف دیگران
2- میل استثمار دیگران
3- میل محروم ساختن دیگران و دریغ از آنهاست. البته در شرایط معینی ممکن است خیلی هم دست و دلباز باشد ولی چیزی که مشخص است، خنثی کردن و از بین بردن لذتی است که دیگری از این دست و دلبازی می‌برد.
4- میل نکوهش و تحقیر دیگران
حسد، احتیاج به کم ارزش کردن دیگران، بدبینی و نارضایتی از زندگی، یک عامل بروز تمایلات سادیسمی است. عامل دیگر احساس یأس و درماندگیست و اگر نتواند بطور مستقیم ستیزه‌جویی خود را متوجه دیگران سازد، تحت عنوان پند و اندرز،‌دلسوزی، خیرخواهی، میل کمک و غیره نیشش را می‌زند.

تمایلات جنسی مازوشیستی از دیدگاه فروید


مازوشیسم نقطه مقابل سادیسم است. در اینجا شخص، گذشته از آن که هیچ تعرض و تحکمی به جفت جنسی خود نمی‌کند، بلکه دوست دارد تا مورد تعرض و تحکم و شکنجه نیز قرار گیرد و از جانب مفعول جنسی خود دچار خسارت‌های مادی و معنوی گردد. به این تفسیر که مازوشیسم شکلی از سادیسم است که متوجه خود فرد شده است، و شخص آنچه را که  در حالت سادیسم نسبت به دیگران انجام داده و روا می‌دارد، نسبت به خودش جایز می‌داند. انحراف مازوشیسم به عناوین و اشکال گوناگون ظاهر می‌شود و تا حدی در حدود متعارف و خارج از عادت باشد حالت غیرطبیعی محسوب نمی‌گردد. اما این حالت غیرطبیعی از دو راه اصلی نمود پیدا می‌کند: از راه روانی و از راه بدنی. مازوشیسم روانی عبارت است از آن که شخص مفعول دوستدار آن است تا بدون آنکه از ناحیه بدنی مورد ضرب و جرح واقع شود، از نظر روانی آزرده گردد، به این معنی که مورد فحش و اهانت و تحقیر و ناسزا گیرد. مازوشیسم جنسی در افرادی تجلی دارد که میل جنسی آنها به وسیله تحمل درد و شکنجه‌های سخت و در پاره‌ای موارد قطع یک عضو و یا جراحت سختی اقناع می‌شود. اشکال انحرافی مازوشیست‌ها از لحاظ بدنی به یکی از چند حواس پنجگانه وابستگی دارد.

رفتار اشخاص بدخلق

از نشانه‌های مشخصه این گروه عصبانیت بیش‌از‌حد و غیر قابل کنترل آنهاست. نوع افراطی اینان «بیماران عصبی» را تشکیل می‌دهند. در برخوردهای روزمره کنترل خود را بسیآر زود از دست می‌دهند، احساس امنیت نمی‌کنند. در عصبانیت‌ها، غالبا دستان و انگشتان لرزان دارند.

رفتار اشخاص سازشگر

سازشگری، نوعی نقش بازی است که آن را می‌توان «کسب صلح به هر قیمتی» نام نهاد. اصولا آدم‌هایی که فقط همین حالت را حفظ می‌کنند. با یک احساس گناه و یا یک گناه دست بگریبانند. این گروه اصولا دوست ندارند که دیگران آنها را رد کنند. این‌گونه افراد، گاه به بیماری‌های جسمی دچار می‌شوند. چرا که بازی نقشی که خواسته‌های فردی و مصالح اجتماعی را نتواند به هم پیوند زند، خشم انسان را بدرون می‌ریزد و آسیب‌هایی بدو وارد می‌سازند.

خصوصیات افراد مهرطلب

مهرطلب،‌دارای صفات و خصوصیاتی است که ناگزیر او را به صورت آدمی سربراه، رام و تسلیم و بطور کلی پیرو و فرمانبرداری دیگران درمی‌آورد. نیاز شدیدی به جلب محبت و تایید و تصویب دیگران پیدا می‌کند. احتیاجات، تمایلات و رفتارش دارای این خصوصیات است.
نخست اینکه در نیازها و تمایلاتش نوعی عطش و اجبار وجود دارد. دوم اینکه در ارضای احتیاجات و تمایلاتش نوعی بی‌تفاوتی مشاهده می‌شود. یعنی برایش مهم نیست که جلب‌نظر و محبت چه کسی را بنماید. فقط احتیاج دارد به اینکه محبوب همه‌کس باشد. سوم اینکه احتیاجاتش توأم با هیجان و اضطرابند و در صورت عدم توفیق در ارضاء آنها، دلسردی و سرخوردگی شدیدی در شخص مهرطلب ایجاد می‌گردد.
دائما آماده خوش خدمتی، ابراز همدردی، کمک و تمجید و تحسین کردن دیگران است و می‌کوشد تا انتظارات دیگران یا آنچه را او انتظاراتش می‌پندارد، برآورده کند. در ابراز قدردانی زیاده‌روی می‌کند. می‌کوشد تا به خودش بباوراند که همه‌کس را شدیدا دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. این ظاهرسازی‌ها بر تزلل روحی و یأس و سرخوردگیش بیش از بیش می‌افزاید. قدرت ابراز وجود و برازندگی ندارد. تظاهر به فروتنی و بی‌ارزشی می‌کند. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است که دائما میل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گیرد. حتی در مواردی که به نحو بارزی انتقاد و شماتت دیگران نسبت به او بیجاست. جرأت و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحکم و فرمان، ابراز لیاقت و کوشش برای رسیدن به هدف‌های بزرگ و عالی در او نابود می‌گردد. از هیچ چیز به تنهایی‌لذت نمی‌برد. 
در ضمن تحلیل شخصیت تیپ مهرطلب می‌بینیم در پشت انسان‌دوستی مشهود، یک بی‌عاطفگی، بی‌علاقگی و بی‌اعتنایی شدید به انسان‌ها، تمایلات تسلط‌طلبی و کنترل دیگران و احتیاج شدید به برتری و پیروزی انتقام‌جویانه نهفته است. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است که عشق و روابط جنسی در نظرش اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند. گاهی چنان تظاهر به عشق می‌کند که انگار هیچ‌چیز در دنیا وجود ندارد.

خصوصیات افراد برتری‌طلب

تیپ برتری‌طلب می پندارد که اصولا تمام مردم کینه‌توز و متخاصمند و کوشش می‌کند تا خلافش را نبیند. به‌نظر او زندگی صحنه جدال و مبارزه است. مبارزه انسان با انسان، و برنده کسی است که از همه خبیث‌تر باشد. اگر استثنایی هم بر این قاعده کلی قائل شود با اکراه و محافظه‌کاری خواهد بود. گاهی هم آن را با لعااب ادب و نزاکت، انصاف و دوستی می پوشاند. در رفتار او گاهی احتیاج عصبی به محبت، تایید و تصویب دیگران مشهود است. ولی از آنها هم برای رسیدن به هدف‌های تهاجمی و برتری‌طلبی خود استفاده می‌کند. فرد برتری‌طلب می‌کوشد تا یأس و درماندگی‌عمیقش را ظاهر نسازد، همیشه از خود جسارت و خشونت نشان می‌دهد، زیرا به‌نظر او این صفات نماینده یک شخصیت قوی و برتر است.. یکی از احتیاجات مردم برتری‌طلب این است که بر دیگران حاکمیت، کنترل و تسلط داشته باشد که چنین احتیاجی شکل‌های گوناگون به خود می‌گیرد.
از خصوصیات دیگر تیپ برتری‌طلب احتیاج شدید به پیشی گرفتن، کسب موفقیت، پرستیژ و کسب شهرت است. یکی دیگر از خصوصیات برتری‌طلب عطش استثمارگری و فریب دیگران است. در هر موقعیت و هر رابطه‌ای نخستین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که به خودش می‌گوید: «از این موقعیت یا رابطه چه چیز عاید من می‌شود، چه استفاده‌ای می‌توانم از آن ببرم»
عشق در نظر این افراد اهمیت چندانی‌ندارد و تنها به خودشان فکر می‌کنند. فرد برتری‌طلب می‌کوشد تا ترس خود را تحت کنترل درآورد. مثلا اگر از دزد می‌ترسد تعمدا در یک اتاق تنها می‌خوابد تا بر ترسش غلبه کند. این تیپ دیگران را مورد شماتت و ایراد و اتهام قرار می‌دهد.

ویژگی افراد حق به‌جانب

این دسته افراد، به‌ندرت بحث را می‌بازند. همواره سعی می‌کنند که در خاتمه هر بحث و گفتگویی به نفع خودشان نتیجه‌گیری کنند. اصولا کم گوش می‌کنند و بدون توجه به سوال، همیشه آماده پاسخ دادن هستند. درصد یادگیری‌شان کم است و در مورد افکار و عقاید اشتباه خود بسیار حساسند و همیشه یک چهره حق به‌جانب دارند.

رقیب و حریف

در این زمینه افراد برای‌«برنده شدن» از هیچ کاری روی‌گردان نیستندو همواره، تمام مسائل زندگی‌شان در رک حالت «برد و باخت» قرار دارد. افرادی که در دنیای رقابت‌ها زندگی می‌کنند، هرگز در مورد مسأله‌ای وارد بحث و گفتگو نمی شوند بلکه شرط‌بندی را ترجیح می‌دهند. سعی می‌کنند تا از دیگران جلو بیفتند. به هر کسی که سر راه آنان قرار گیرد خصومت می‌ورزند.

خصوصیات افراد پرخاشگر

در حال استراحت: ابروان گره خورده، آرواره‌ها بهم فشرده، مشت‌ها درهم، با حالی عصبی، لیکن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین بر‌می‌آید که از هیچکس و هیچ‌چیز ترس و واهمه‌ای‌ندارد.
در حال کار  و فعالیت: زنجیر گسیخته و فریادکشان همه را مسخره می‌کند و دست می‌اندازد و جواب و متلک آماده را در آستین دارد.
همیشه: شق و رق، منقبض، پر باد و نخوت. اطرافیان همگی با او کنار می‌آیند و با نرمی و مسالمت‌آمیز رفتار می‌نماید ولی رفته‌رفته پیرامون وی را خالی کرده و بالاخره تنهایش می‌گذارند. با خشونت و خشکی همه را تأدیب می‌کند و خوار و خفیف می سازد و شلاق زبان را بکار می‌گیرد و این زمانی است که به اصطلاح با کوچکتر از خودش طرف شود. اما اگر بزرگتری از خود را پیش‌رو ببیند نرم می‌شود و آتشبار کلامش را استتار می‌کند و به ‌چرب‌زبانی می‌پردازد.
او همه چیزش بدلی و تقلیدی است: خنده‌اش، رفتارش، حرکاتش، راه رفتنش، از دست دادنش و ...

افراد ساکت و حراف


برای‌صحبت نکردن درباره خود دو راه وجود دارد: یکی سکوت و دیگری پرحرفی. افراد برای فرار از واقعیت و حمایت خویش، این دو نقش را بازی می‌کنند: 
الف/ ساکت و کم حرف وارد میدان می‌گردند و در نقش یک آدم مظلوم، ظاهر می‌شوند.
ب/ حرافی می‌کنند. اینان با حرافی و وراجی بیش‌از‌حد سعی می‌کنند که شنونده را به اشتباه بیندازند و او را با مباحث مختلف گیج کنند و به این ترتیب، کاری کنند که دیگران مهلتی برای شناختن چهره واقعی آنان نیابند. 
اصولا در مورد اموری که به آنها هیچ‌گونه ارتباطی ندارد نیز دخالت می‌کنند. یکی از سوژه‌های مورد توجه آنان، زندگی دیگران است. نه با دیگران صدیقند و نه با خود، در واقع جامعه هیچند و بکاری گرفته نمی‌شوند.

خصوصیات افراد گوشه‌گیر

می توان افراد گوشه‌گیر را عصبی دانست که علت آن ترس و انزجار از آمیزش با دیگران باشد. از خصوصیات بارز تیپ گوشه‌گیر «بیگانگی از خویش» است. خود را آنطور که واقعا عست نمی‌شناسد، نمی‌داند به چه چیز عشق و علاقه دارد و اعتقادات و اهدافش چیست. اشخاص گوشه‌گیر هم آگاهانه و هم بطور ناآگاهانه سعی می‌کنند که به هیچ طریقی با کسی آمیزش و درگیری پیدا نکنند. همینکه احساس کنند کسی مخل و مزاحم تنهایی و گوشه‌گیری آنها خواهد شد دچار هراس و تشویش می‌گردند. یکی از احتیتجات مبرم تیپ گوشه‌گیر احتیاج به «خلوت» است. حتی کتاب به نظرش مخل و مزاحم به‌نظر می‌رسد. هر نوع پرسشی درباره زندگی خصوصی‌اش، او را دچار نگرانی می‌کند. شخص گوشه‌گیر نسبت به هر چیز که مختصر شباهتی به فشار و تحمیل، ایجاد تعهد، دستور و این قبیل چیزها داشته باشد حساسیت و عکس‌العمل دفاعی نشان می‌دهد. از ازدواج به دو علت گریزانست. یکی بدین جهت که آن را تحمیل و فشار احساس می‌کند. دوم اینکه او را در تماس نزدیک با دیگری قرار می‌دهد. اغلب اعتقاداتش متضاد و مغایر یکدیگرند حتی خودش هم گاهی‌ از این همه تضاد و تناقض متحیر می‌شود.

افراد غمگین

این افراد اصولا خود مسئول حالات خویشند و همواره غمزدگی آنان دلیل حساسیت بیش‌از‌حدشان در تمام امور است. با حالت غمزده‌ای که به خود می‌گیرند، یا قصد جلب توجه دارند و یا واقعا درصدد جبران گناهی برآمده‌اند که احساس می‌کنند و گاه اساسا غم برای آنان نوعی عادت و لذت از این عادت تلقی می شود. اینان ظاهرا بسیار صلح‌جو هستند و آرام تصمیم می‌گیرند. همیشه به نگه‌داشتند حیوانی در منزل علاقه دارند. بی‌اراده هر کودکی را عاشقانه دوست دارند. از شروع جر و بحث جدی واهمه دارند و اعتماد‌به‌نفس در آنان اندک است.

افراد گزافه‌گو

گزافه‌گویی بازی بچه‌هاست و اگر در بزرگسالان دیده شود، نماینده مشکلاتی است که فرد دارد و بدان وسیله می‌خواهد از آنها فرار کند. در پی کسب نفوذ و تسلط بر دیگرانند، خواه به صورت کلامی و یا به صورت بدنی و سعی‌می‌کنند خود را مهم جلوه بدهند.

ویژگی افراد درون‌گرا

خونسرد، خوددار و آرام بوده، نوعی عدم تعلق خاطر در آنها به چشم می‌خورد. این اشخاص عموما خود را کنترل کرده، افکار و احساساتشان را ابراز نمی‌نمایند. این افراد بیشتر به ایده‌ها، پرسش‌های فلسفی، بحث‌ها، نظریه‌پردازی و علم به خاطر علم علاقمندند. افرادی ‌فکور و درون‌‌نگر هستند، در پی سلامت و امنیت هستند. هر چه از واقعیات فاصله می‌گیرند، بیشتر به درون خودش کشیده می شوند و خطر قطع ارتباط آنان با دیگران افزایش می‌یابد. دارای فکری سمت‌دار هستند و علاوه بر ویژگی انضباط، هوشیاری و مواظب و مراقب اوضاع بودن، همواره برای زندگی‌شان از پیش برنامه‌ریز‍ی می‌کنند. همیشه قبل از سخن گفتن می‌اندیشند. تعداد انگشت شماری دوستان صمیمی دارند و فعالیت‌های انفرادی مانند مطالعه را ترجیح می‌دهند، معمولا برایشان مشکل است که بتوانند موضوعاتی را برای گفتگو با دیگران پیدا کنند و تمایل دارند که خود را از تعهدات اجتماعی طاقت‌فرسا، دور نگه دارند و در نهایت این افراد، باوجدان و قابل اعتمادند.

ویژگی افراد برون‌گرا

برون‌گرای افراطی،‌انسان متزلزلی است که دنیای خارج و پیرامونی، بر او تاثیر فراوان می‌نهند، به رهنمودهای دیگران عمل می‌کنند. با غم‌های خود غمگین می‌شوند اما با غم‌های دیگران غمگین‌تر می‌شوند. با شادی خود شادمان می‌شوند ولی شادی دیگران برایشان شادی‌آورتر است. یک حالت دفاعی در خود دارند و به همین دلیل هرگز نمی‌توانند یک انسان کامل و رشد کرده به حساب آیند. غالبا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند.بعلت فقدان اعتماد‌به‌نفس معمولا زندگی درخشان و پرباری ندارند. بی‌دقت و غیرقابل پیش‌بینی هستند و به‌سادگی تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار می‌گیرند. این اشخاص تمایل به آشکارسازی و ابراز احساساتشان دارند، خواه این احساس اندوه باشد، خواه خشم و یا ترس، عشق و نفرت. معمولا فعال و پرانرژی هستند و دوست دارند با خطر زندگی کنند.

اشخاص ظاهرپسند


برای‌جلب توجه ظاهر خود را به اشکال مختلف درمی‌آورند و برای‌اطمینان از تناسب ظاهر خودش در چشم هر غریبه‌ای خیره می‌شوند تا جواب را در چشم‌های او بیابند. از مقابل هر آئینه یا شیشه‌ای‌ که عبور می‌کنند، بی‌اختیار به خود می‌نگرند.

اشخاص لوده

این گروه افراد فکر می‌کنند که با دلقکی، و بازی کردن نقش یک احمق می‌توانند توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند. افراد گاهی دانسته به این نقش پناهنده می‌شوند تا در پناه آن اولا مشکلات خود را با فرار از واقعیات فراموش کنند و ثانیا آن توجهی را که می‌طلبیده و بدست نیاورده‌اند، اکنون به‌صورتی اجباری بدست بیاورند. اصولا مسخرگی نوعی راه فرار است در مواجهه با مسائل جدی. آدم‌هایی با این خصوصیات، نمی‌دانند که در بحث‌ها و مسائل جدی خود را چگونه حفظ کنند و به همین خاطر سعی می‌کنند با شخصیت شوخ‌طبع خود، از واقعیت‌ها بگریزند.

خصوصیات افراد مالیخولیایی


مبتلایان مالیخولیا معمولا گرفتار اندوهی عمیق و همیشگی هستند که علتی هم نمی‌توانند برای آن پیدا کنند. بدبینی در ایشان فوق‌العاده اوج می‌گیرد. حرکاتی کند و سنگین دارند. دلزدگی از زندگی، نخستین واکنش مالیخو لیایی می‌باشد. غالبا دچار احساس وحشتناک تهمت به خود و ندامت و مجرمیت می‌شود و دائما خود را سرزنش می‌کند. اختلالات جسمانی نیز در او دیده می‌شود. مانند بی‌اشتهایی، تشنج و تحریک زیاد و بد کار کردن دستگاه‌های بدن. همیشه در پی آنند تا به طریقی خود را مجازات کنند و گاه برای‌تنبیه خویش تا مرحله خودکشی پیش می‌رود.

اشخاص نگران و مضطرب

اضطراب روانی به عوامل خارجی ربطی ندارد و ریشه اصلی آن از نوعی ناامنی که در دوران طفولیت بوجود آمده است، سرچشمه می‌گیرد. افراد مبتلا به این بیماری همواره نگران و متوحش هستند. آدم همیشه مضطرب و نگران معمولا روی یک مسأله تاکید می‌گذارد و آن را همواره تکرار می‌کند. این روش نه تنها هیچ مشکلی را حل نمی‌کند بلکه به بیماری‌های بدنی نیز (مثل زخم معده) ختم می‌شود.

بی‌اشتهایی روانی‌چیست؟

این بیماری در دختران جوان، بین سنین پانزده تا بیست سال دیده می شود. مبتلایان دانسته یا عمدا از خوردن غذا امتناع می‌کنند و در صورت ناچار شدن در خفا هر چه را خورده‌اند، بالا می‌آورند. معمولا دلایل منطقی  برای این کارهایشان وجود ندارد. پس از مدتی دچار لاغری مفرط می‌شوند و حتی در برخی موارد می‌میرند و این مرگ را با طیب خاطر می پذیرند. در برخی مواقع بی‌اشتهایی روانی دختران جوان ناشی از مقابله با والدین و انتقام‌گیری از ایشان می‌باشد. قاطع‌ترین شیوه معالجه، جداسازی بیمار و روان‌درمانی فوری می‌باشد.

افراد رویایی

رویایی بودن راه مطلق فرار از واقعیت‌هاست. بازیگران را دوست دارند با رویاها و خیالات غیرواقعی خود از دنیای واقعی پرواز ‌کنند و دور شوند. تجربه نشان داده افراد رویایی  بیشتر به‌خاطر فرار از شکست‌ها و ناکامی‌های دنیای واقعی، به دنیای خیالی پناه می‌برند. طرفدار و دوستدار فیلم و قصه‌های هیجان‌انگیزند، چرا که این منبع می تواند دنیای خیالی آنان را از مطالب و سوژه‌های جدید انباشته کند. محیطی را می‌جویند که بتوانند در آن بدرخشند و کسی باشند. قدرت بسیار عجیبی برای توجیه هر شکست و بدبیاری دارند (دلیل تراشی).

معنی افسردگی

افسردگی را می توان گونه‌ای سستی اعصاب و روان به‌شمار آورد و هم می توان آن را به یک سری از حالات روانی تعمیم داد مانند خستگی اعصاب یا ضعف شدید روحی و وسواس که مراحل و درجات متفاوتی دارد.
یکی از علائم مشخصه افسردگی حالت سکون و خموشی و بی‌حسی شخص مبتلا می‌باشد. در رفتار و حرکات خست نشان می‌دهد به‌طوری که کمترین تلاش، او را شدیدا خسته می سازد. غالبا دچار بی‌خوابی می شود. لرزه‌های خستگی عوارض زیر را به دنبال می‌آورند:
سردرد، کاهش فشار خون، احساس فرسودگی شدید، وسواس و خستگی، نداشتن تمرکز حواس، شک و تردید، غم و اندوه بی‌دلیل و بدون علت مشخص و دردهای پشت‌سر و گردن و اختلالات بینائی و سرانجام از بین روی اراده، ابتلا به مالیخولیا و ترس از دیوانه شدن. فرد افسرده همواره هدف را از خود دور می‌یابد ولی وجودش زبانه می‌کشد با اینحال بی‌حسی، مانع از اقدام او می‌گردد. بیشتر مبتلایان به افسردگی دچار سوء‌هاضمه و اختلالات گوارشی هستند.

افراد دمدمی در دوست داشتن

به‌طور کلی، دمدمی بودن در دوست داشتن نوعی بازی است که منبع آن عدم ایمنی در افراد است. آدم‌های دمدمی خطر ارزشیابی کردن روابط را به خود نمی‌دهند و همیشه در حال فرارند. دمدمی بودن در دوست داشتن موقعی ایجاد می‌شودکه احساسات فرد مبتذل، ناقابل و سطحی هستند. هیچکس دوست ندارد به دمدمی بودن خود اقرار کند. ولی قبول کردن این واقعیت، خود می‌تواند اولین قدم بهبود در راه ایجاد احساسات واقعی باشد. در مراحل مختلف رشد احساسات و عواطف، دوره‌هایی وجود دارد که انسان مجذوب خویش می‌گردد (نارسیسم) اما با پشت سر نهادن مراحل گوناگون، دوستداری خود به دوستداری دیگران نیز وسعت می‌یابد. ما باید یاد بگیریم که دیگران را نیز دوست بداریم (آلتریسم). به‌طور کلی افراد دمدمی مراحل یاد شده را نمی‌گذرانند و رشد احساسات و عواطف آنان در نارسیسم متوقف شده است.

خصوصیات اشخاص کمرو


الف/ جلوه‌های فیزیولوژرکی
1- ناراحتی‌های ترشحی
2- اتساع عروق که منجر به سرخی صورت می شود.
3- انقباض عروق که پریدگی رنگ صورت از آن بوجود می‌آید.
4- ناراحتی‌های تکلم و تنفس، گرفتگی گلو.
5- سختی عضلات: ناشی‌گری‌های عمده حرکات ارادی، تردیدها، رعشه‌ها
6- ارتعاش انگشتان
7- انقباضات ناحیه قلب، احساس سکته کردن
8- پس از احساس خجالت: خستگی، عرق ریختن، دلتنگی، بی‌حسی، سرافکندگی به مدت زیاد.
ب/ جلوه‌های روانی
1- هوشیاری و روشن‌بینی به حداقل می‌رسد و پهنه وجدان و شعور به نحو قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌یابد.
2- ترس و وحشت فوق‌العاده با فشار درونی زیاد و احساس خفگی پیش می‌آید. در پی آن احساس فرار می‌رسد. این احساس ممکن است محدود یا بی‌حسی و منگی همراه باشد.
3- امتناع از قرار گرفتن در موقعیتی که موجب خجالت شخص گردد.
این قبیل ترس‌های مضاعف، گاه پیامدهای جسمانی پدید می‌آورد. کمرویی بسان تنه درختی است که بر آن شاخه‌های بسیار می‌روید و برخی از آنها عبارتند از: احساس گناه، خود تنبیهی و حتی انحرافات جنسی (مخفی یا آشکار)

یاوه‌گو

از خصوصیات این افراد: پرت و پلاگویی، سخن‌چینی، شایعه پراکنی، پرگویی و بالاخره هرزه‌درائی است. اینان بسیار پرحرفند و از هر دری سخن می‌گویند.
یاوه‌گویان، غالبا خصوصیات مطلوب انسانی دیگران را نیز ویران می‌کنند و در عوض سعی می‌کنند که خود را بالا برده و بسیار خوب جلوه بدهند. با پوچ‌اندیشی در این خیالند که با پایین بردن دیگران، مرتبه خودش را بالا می‌برند. اینان دنیای مغشوش و گناه‌آلود خود را با پرحرفی و یاوه‌گویی در مورد مسائل مربوط به دیگران فراموش می‌کنند. با تهمت زدن و غیبت زدن و غیبت در مورد دیگران، ناراحتی آنان کمی تخفیف می‌یابد.

خصوصیات افراد سنگدل

افرادی هستند که همیشه در زندگی به دنبال هیجان، تنوع و تازگی می‌روند و به شدت تشنه تجربیات جدید و کسب نشده می‌باشند. معمولا تمایلی  به ابراز ضعف و نشان دادن احساساتی مانند: گریستن و اظهار علاقه و محبت و عشق ندارند و برای تعقل، بیش از الهامات قلبی ارزش قائلند. اینان افراد سخت‌کوش و مبارز، بلندپرواز و افزون‌طلب هستند. معمولا به‌ صورت‌های مستقیم و یا غیرمستقیم نظیر کج‌خلقی، زد و خورد، بحث‌های تند و سخنان کنایه‌آمیز، پرخاشگری می‌کنند. این افراد مستقل و متکی، حسابگر و مادی، با جرأت و بی‌باک و سیاستمدار و مردم‌دار، در برخوردها و داد و ستدهایی که با دیگران دارند تنها منافع خودشان را در نظر می‌گیرند و در جهت مصالح خویش، گام برمی‌دارند. این افراد سلطه‌گر برای دست یافتن به خواسته‌هایشان بیش‌از حد پافشاری می‌کنند.

خصوصیات افراد نازکدل

این افراد افتاده، کم‌رو، خوش‌اخلاق و فروتن هستند و تمایل به اینکه در روابطشان با دیگران ابتکاری به خرج دهند و نوآوری داشته باشند ندارند. به آسانی تسلیم می شوند و پیروی از نظرات دیگران را می‌پذیرند. از برخوردهای شخصی اجتناب می‌کنند و از ابراز خشونت، دوری می‌گزینند. از مشاهده حشرات، خون، وحشیگری و امثال آن به تندی ناراحت می‌شوند و علاقه شدیدی به پدیده‌ها و چیزهای عاطفی و ظریف مانند: عشق، بچه، هنرهای زیبا، گل و لباس دارند. 
بسیاری از این افراد خونسرد، گوشه‌گیر، بی‌تفاوت و حتی بی‌هدف هستند و نیاز چندانی به هیجان و ماجراجویی ندارند. به‌جای‌امنیت و آسایش محیط آشنای خانه و کاشانه خویش را بسیار ارج می‌نهند. چنین افرادی آماده‌اند تا غمگین گردند و اشک بریزند. دوست ندارند که به آنان مسئولیتی واگذار شود. با نشان دادن شدت نازکدلی، بطور غیرمستقیم از دیگران می‌خواهند که با دنیای «او» کنار بیایند.

خصوصیات افراد آتشی‌مزاج و تندخو

این گروه از افراد بسیار زود غضب می‌کنند که این حالت برای اطرافیان، بسیار رنج‌آور است، زیرا که در مقابل عمل خود، عکس‌العمل فوق‌العاده شدیدی را ملاحظه می‌کنند. ناراحتی عمده این افراد، نداشتن قدرت بحث و ضعف توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل است. دلیل و ریشه اصلی التهاب‌پذیری و عصبانیت شدید، می‌تواند وجود ناآرامی و التهاب در زندگی گذشته خانواده آنان باشد، اینان را «نسل قربانی» می‌نامیم چرا که اولا آنان خود را عامل بدبختی پدر و مادر می‌دانند و ثانیا، در ضمیر ناخودآگاه، خود وارد میدان می‌شوند و برای گرفتن انتقام «عمل» می‌کنند.

احساس حقارت، عقده حقارت

روانشناسان عقیده دارند که بین عقده حقارت و گناه، تفاوت عمده‌ای وجود دارد. فرق عمده این است که در عقده «حقارت»، اعتراف به ناتوان بودن و عدم کفایت وجود دارد و افرادی که از عقده حقارت رنج می‌برند، اصولا تعرض و چشم‌هم‌چشمی می‌کنند. ریشه این احساس ناشایستگی و ضعف شخصیتی افراد می‌دانند. اینگونه افراد، عقده‌های خود را با پرخاشگری بیرون می‌ریزند اما دلیل احساس «گناه» کار یا عمل ناشایستی است که از فردی سرزده است. اصولا افرادی‌که عقده حقارت دارند، کفایت و توانایی‌اندکی دارند. اگر مرتکب اشتباهی شوند فکر می‌کنند که هرگز کار یا عمل درست دیگری از آنان ساخته نخواهد بود. اما افرادی که با یک احساس گناه دست بگریبانند مکررا خود را مورد موأخذه قرار می‌دهند.


بازتاب بیرونی این احساس در مردان عبارتست از دستپاچگی و اضطراب در محاورات یا سخنرانی و خطابه، دقت و وسواس در آراستگی ظاهر و وضع لباس، کفش و امثال اینها و نیز حساسیت فوق‌العاده نسبت به نظر و عقیده دیگران درباره ایشان.
در زنان این عکس‌العمل بصورت مدپرستی، زیاده‌روی در تغییر آرایش سر و صورت و رنگ‌مو و مدل لباس و کفش و جوراب به پیروی از مد روز و همچنین تمایل به غیبت و عیب‌جویی از سایر زنان و تحقیر همجنسان دیده می‌شود.

اشخاص اندیشمند

این گروه بیماران، بطور کلی از خواندن و یاد گرفتن و کسب اطلاعات بیشتر، هدف آموختن واقعی ندارند. اینان بیشتر دوست دارند بیشتر در مورد زنده بودن و زندگی کردن بخوانند تا به آن عمل کنند. زیرا که این افراد خود را از زندگی، به دروغ خوشحال و راضی نشان می‌دهند. نقش یک آدم خردمند را بازی می‌کنند. مسوولیت های اجتماعی را نمی‌پسندند، چرا که در خلوت خود راحت‌ترند. گاهی پناه بردن به علم و دانش بیشتر بهتر از اقرار کردن به انزواپرستی و گوشه‌گیری است. گاهی‌ چنین رفتاری می‌تواند ناشی از غم و ناراحتی عمیق باشد.

اشخاص حسود

حسادت یا ساده و یا پیچیده و وخامت‌بار. فردی که محسود واقع می‌شود ممکن است به دلایلی از جمله مورد ستایش و توجه بودن، در کانون حسادت قرار گیرد. حسادت را می‌توان انحصارگری مطلق توصیف کرد. فرد حاسد به «محبوب» مورد علاقه خود بصورت شیئی معمولی می‌نگرد و حتی او را از داشتن یک زندگی خصوصی و اختیاری منع می‌کند و از این بابت حقی برای وی قائل نمی‌شود. حسادت همواره نشانه ضعف اخلاقی و فقر عظیم عاطفه بشمار آمده است. فرد حسود پیوسته بر آنست تا خلاء باطنی خود را که در آن غالبا احساسات گرانبار حقارت و خودکم‌بینی اشغال کرده است را به گونه‌ای پرسازد. 
حسادت بالغان همواره نشانه یک ارضه روانی بوده است. برای افراد حاسد، ناامنی‌ها و تشویش خاطر از چنان حدت و شدتی برخوردار است که با فشار سرانگشتی می‌توان ایشان را به اعماق ورطه ذهنیت‌شان سرنگون ساخت. حسادت یکی از اشکال حاد قدرت‌طلبی و سلطه‌گرایی می‌باشد که این نیز به نوبه خود منجر به عدم تعادل‌های تازه: وسواس‌ها، افکار ثابت، دشارژهای عاطفی و نشخوارهای ذهنی و غیره می‌گردد.

افراد تنها و تکرو

این گروه از افراد معمولا خود را از دیگران و اجتماع آنان دور می‌کنند. اینگونه افراد اصولا نسبت به زیردستان خود بسیار زورگو هستند. عقب‌نشینی در مقابل این افراد، در نظر آنان ترس و خطر شکست را کمتر می‌کند. ریشه این حالت، گاهی ضعف شخصیت افراد است که تکروی و تنهایی ناشی از آن می‌تواند به پیمان‌شکنی و تجاوز و شدت عمل و بی‌حرمتی ختم شود. اما ریشه آن غالبا اضطراب درونی است.

ویژگی افراد منفی‌باف یا بدبین

این خصوصیت واکنشی آموخته شده است که در طول زمان و بر اثر تکرار زیاد، بدون فکر و بطور خودکار از انسان سر می‌زند. مردم عادی نیز به احساس گناه، تشویش، خواستنی‌نبودن و سایر وسواس‌های منفی احساسی معتاد می شوند. این اعتیاد سبب می شود شخص اختیار زندگی خود را از دست داده و به‌تدریج رو به نابودی رود. سبب افزایش عادت‌های منفی در افراد، پایین بودن حرمت نفس و عدم رضایت از خود می‌باشد. آنان در درون خود احساس بی‌ارزشی کرده، تصور می کنند قابلیت‌هایی که از خود نشان می‌دهند، واقعی نیستند و عادت کرده‌اند که در زندگی بازنده باشند و اگر دیگران، آنان را باور کنند، خودشان قبول ندارند. دلایل بدبینی و عیب‌جویی آنقدر فراوان است که نمی‌توان یک دلیل و یا یک مجموعه از دلایل را برای آن عنوان کرد. شرایط خانوادگی و اجتماعی و بسیاری عوامل دیگر در این حالت دست دارند و به هر حال، فرد را در شرایطی قرار می‌دهند که اعتقاد خود را از همه چیز سلب می‌کند و نسبت به اطرافیان، بدبین و مشکوک می شود. بی‌هدف و بی‌امید می‌گردد و کوشش‌ها باطل بنظر می‌رسند و بالاخره بدبینی علاوه بر آنکه ارتباط آنان را با دیگران از بین می‌برد. عواطف از بین می‌روند و تفکرات از عقل و منطق دور می‌گردد و تنهای ‌تنها می‌ماند.

افراد مشکوک و اسیر


افراد بیمار این گروه ، افکار مشکوک و غلط را در خود می‌پرورانند. سوءظن به دیگران، آنان را از جامعه جدا می‌کند. بطور کلی احساس می‌کنند مورد سوء‌استفاده قرار گرفته‌اند. گاهی نیز افراد بیمار این گروه برای درست جلوه دادن کار یا عمل نادرست خود به دروغگویی نیز تن در می‌دهند. اصولا نمی‌توانند روابط رضایت‌بخشی با دیگران ایجاد کنند. بسیار حساسند و اگر دیگران افکار و عقایدشان را نپذیرند، کم‌کم از آنان فاصله می‌گیرند و خود را دور می‌کنند. فقط دیگران را مقصر کارهای اشتباه خود می‌دانند. اصولا این افراد قادر نیستند بین مشکلاتی که خود برای خود می‌سازند و مشکلاتی که دیگران ممکن است برایشان بوجود بیاورند، فرقی بگذارند. بطور کلی از «خودفریبی» خویش آگاهی کامل دارند.

نقش باز‍ کردن

توسل به نقش بازی کردن، نه تنها دلپذیر نیست که دردناک هم هست. نقش‌ها، واکنش‌هایی الگو دارند که از طفولیت در برنامه‌ریزی‌های زندگی روانی انسان وجود داشته‌اند. در نقش بازی کردن، آدم‌ها گاه به‌گونه‌ای وحشتناک گریم می‌کنند و تنها منظور آنان از بازی، یک خواسته است و آن «برنده شدن» است. البته خود نیز نمی‌دانند جایزه چیست و برایشان مهم هم نیست. هدف آنها در بازی‌های دروغین، تنها «برد» است. دلیل بازی کردن این نقش‌ها و تن در دادن به آنها، محافظت خویش و پنهان کردن خود واقعی از دیگران است.نکته‌ای که در تمام نقش‌ها، مشترکا دیده می‌شود این است که واقع‌بینی را از افراد می‌گیرد و ارتباط آنان را با دیگران مخدوش می سازد. 
الف/ ممکن است که شخص هرگز یک انسان قابل اعتماد و معتبر نشود زیرا که می خواهد بچه بماند، همیشه بی‌کفایت و محتاج. گاهی علائم دلسوزی و ترحم را در لحن صدایش منعکس می‌کند و گاه در حالات مختلف صورتش. دیگران را وادار می‌کند که با او باملاحظه رفتار کنند.
ب/ گروهی برای تغییر شخصیت آمادگی کامل دارند و بسیار زود شخصیت دیگران را تقلید می کنند.
پ/ افرادی که با روبرو شدن با این گروه جذب آنها می شوند، شخصیت دروغین و غیرواقعی یکدیگر را می‌پذیرند و هماهنگ می‌شوند و همه چیز هم بر وفق مرادشان پیش می‌رود، زیرا که دلیلی برای‌دانستن واقعیت‌ها و یا مقابله کردن با آنها ندارند.
گاهی نقش «ایثارگر» را به عهده می‌گیرند. بازیگران این نقش، فوق‌العاده کمک کننده و بسیار مصمم هستند که دیگران را حفظ کنند. گاهی ممکن است که یک شخصیت «همیشه بچه» با یک «کمک‌ کننده» ازدواج کند و یک زندگی بادوام (نقش دائمی) را در کنار یکدیگر سپری کنند، زیرا که این دو نقش در یک راستا هستند. افرادی‌ که با شخصیت یک طفل ابدی ( که راهی برای فرار از مسئولیت‌ها و یا واقعیت‌هاست) زندگی می‌کنند، هرگز نمی‌توانند با دیگران رابطه صادقانه‌ای برقرار سازند.

افراد مسامحه‌گر


اینگونه افراد سعی می‌کنند از واقعیت‌هایی که باید رخ دهد، با عقب انداختن و موکول کردن آن به بعد، بگریزند. به‌طور کلی، مسامحه‌گران آدم‌هایی هستند که کار امروز را به فردا موکول می‌کنند بالاخره انجام نمی‌دهند. تنها باید خود و یا اطرافیان را موقتا فریب دهند. پیداست که چنین افرادی اعتماد‌به‌نفس کافی ندارند و در تصمیم‌گیری بسیار ضعیفند.

افراد رنجیده

این گروه افراد همیشه بازنده‌اند. البته سعی می کنند که اشخاص دیگر و عوامل دیگری را مقصر و عامل بدبیاری‌هایی بدانند که سبب رنجش آنان شده است. اصولا موفقیت و خوشحالی دیگران آنها را خشمگین می کند و آزرده‌خاطر می سازد. بطور کلی  اشتباهات خود را به دروغ و آنطور که باب میلشان است تجزیه و تحلیل می‌کنند (دلیل تراشی) و خود را در پایان بی‌تقصیر می‌شمارند. بندرت اتفاق می‌افتد که به عهدی وفا کنند و هرگز به دیگران عرضه نمی‌دارند. بطور کلی این افراد خشمگین و همیشه از دیگران متنفرند، هرگز عمل نمی‌کنند بلکه منتظر عمل می‌شوند تا عکس‌العمل نشان دهند.

غصه‌خور

گروهی که لذت بردن از زندگی را زیان‌اور می‌دانند و از زندگی خویش هرگز بهره‌ای معمول و متعادل و مفید نمی‌گیرند و همواره در غم و اندوه بسر می‌برند. اینان در هر زمینه‌ای،‌دلیلی برای اندوه خویش می‌یابند و از سوی دیگر برای شادی و خوشبختی حد و مرز‍ قائلند و همیشه پس از یک خوشحالی، اندوهی را انتظار می‌کشند. همواره در کار تنبیه خویشتن هستند. گفته شده است که ریشه اصلی این ناراحتی در درون خود آنان است و آن فرار از یک احساس گناه است. به‌خاطر همین احساس گناه، خود را مستحق عذاب می‌دانند. بطور کلی همیشه می‌کوشند دیگران را راضی و خشنود کنند زیرا که از اظهارنظر منفی آنان ترس دارند. به دلیل دشمنی شخصی با خود، نمی‌توانند یک مصاحب و یا یک دوست خوب و صادق باشند.

افراد جاذب

این بازی مخصوص افرادی است که از سنین جوانی گذشته‌اند و نمی‌توانند با حقایق مربوط به سالمندی، مخصوصا آنچه را که در ارتباط با ظواهر خود می‌دانند، قبول کنند. از اوج احساس، ناگهان تنزل می‌کنند و رغبت‌هایشان نیز چنین وضعی دارد. اساسا تنبلند و گاه از زیر کار شانه خالی می‌کنند و دراین راه نقش خاصی را برمی‌گزینند که طی آن، وانمود می‌کنند که بعضی کارها را بلد نیستند و یا اصولا قادر به انجام کارها نیستند و از این راه، چنین تصور می‌کنند که توجه اطرافیان را جلب کرده‌اند.

افراد پیشرو و پیشاهنگ

بازیکنان این نقش، دوست دارند که مهم جلوه‌گر شوند، و در واقع، کار آنان، نوعی عکس‌العمل‌سازی در برابر ترسی است که از ناچیزی خویش دارند. در مواقع درد و ناراحتی و غم و غصه بهترین یاور دیگرانند، اما این یاوری با سوء‌استفاده توأم است. به‌طور کلی اینگونه افراد برای رهایی از احساس درونی خویش، میل دارند که بر احساسات دیگران نیز حاکم باشند.

افراد خاکی

بازیکنان این بازی همواره سعی می‌کنند که خود را پایین‌تر از بقیه جلوه دهند. افرادی که سعی می‌کنند خود را به دروغ، خاکی و بی‌شیله وپیله نشان دهند و بیش‌از‌حد معمول «مخلصم و چاکرم» بکار می‌برند اما در عمل، خلاف این گفته‌ها را ثابت می‌کنند. اینان هم می‌توانند در زمره دروغگویان و متظاهران باشند و هم در زمره ترسویان و سازشگران.

افراد متکبر

فرد مبتلا به این حالت هرگز نمی‌تواند مسأله‌ای را به‌گونه‌ای واضح بررسی و تجزیه و تحلیل کند،‌چرا که هنوز از خویشتن فاصله نگرفته و «حب نفس» بر احساس و عقل او چیره است . یک تنه به قاضی می‌رود و به قول معروف، راضی هم برمی‌گردد. ناگفته نماند این گروه از افراد (که گاه بیمارند) از خود «افاده‌ای» دارند که  آگاهند ومی‌توانند دیگران را با سکوت و نگاه بی‌اعتنای خود تحت تاثیر قرار دهند و کار خود را پیش ببرند. البته در صورت لزوم قهر و اخم می‌کنند بی‌انکه دلیل قانع‌کننده‌ برای توجیه رفتار خویش داشته باشند.
گاهی نیز چنین می‌اندیشند که دلایلشان مضحک و خنده‌آور است. بدون بحث و گفتگو و صحبت،‌گاهی مشکلاتشان را نیز حل می‌کنند و پیش می‌برند.

افراد خشک و بی‌انعطاف (جزمی)

خشکی و عدم انعطاف هنگامی ظاهر می شود که فرد احساس ضعف و ناامنی شدید کند. افراد خشک برای احساسات طغیانگرشان احتیاج به یک راه خروج دارند. در این شرایط اگر افراد خود را در موقعیت وجه‌المصالحه و سوء‌استفاده قرار دهند به رشد تکاملی خود هیچ کمکی نکرده‌اند
گوردن آلپورت محقق نامدار در کتاب « طبیعت آدم‌های خشک» ثابت می‌کند که ریشه روانی این حالت همان اضطراب و پریشان‌خاطری است. این گونه افراد، به لحاظ احساس ضعف و ناامنی شدید که در آنان وجود دارد، برای خود و در اطراف خود ناگزیرند امنیتی ایجاد کنند و هر کس که خارج از چنین گروهی قرار داشته باشد دشمن به‌شمار می رود.
 


****

منبع : کتاب "  چگونه دیگران را روان‌شناسی کنیم  "  نویسنده : محمدرضا تقدمی-انتشارات جیحون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
l>