> آوای قطرات باران بر صفحه ی ادب فارسی :: هفت چین

هفت چین

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟

هفت چین

* این تارنما بیشتر به مطالب آموزشی - علمی می پردازد*
***

"کنون ای خردمند وصف خرد / بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد / که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد / ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دست گیرد به هر دو سرای ....

سه پاس تو چشم است وگوش و زبان /کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان "


>
کلمات کلیدی

آشنایی کوتاهی با ویژگی های شخصیتی

ریشه های تاریخی ضرب المثل های فارسی

"تیپ چهار"انیاگرام

سه"انیاگرام

"تیپ

"تیپ دو"انیاگرام

گونه های مختلف شخصیتی "تیپ یک انیاگرام

"تیپ یک "انیاگرام

کلیات انیاگرام و عناوین نه گانه گونه های شخصیتی انسان ها

(شخصیت شناسی با روش انیاگرام)

جایگزین های تلگرام را بهتر بشناسید!

بهترین مرورگرهای اینترنت در سال 2017

هفت چین

چگونه یک کامپیوتر را با کامپیوتر خود مدیریت کنیم

چگونه متوجه شویم که کامپیوتر ما کنترل و جاسوسی می شود ؟

شناسایی مودم های وای فای هک شده

روش

میکروتیک چیست و چه قابلیت هایی دارد؟

سرعت و اطمینان با هارد دیسک SSD؛ مزایا و معایب SSD

۶ روش موثر که عمر باتری لپ‌تاپ شما را زیاد می‌کند

با یک کلیک دسکتاپ خود را قفل کنید

رهبری آموزشی و مدیریت تاثیر گذار در مدارس

یک آموزش و پرورش کارآمد و تاثیر گذار چه ویژگی های باید داشته باشد ؟

چگونه نو جوانان را مسئولیت پذیر کنیم

مسئولیت پذیری وتاثیر مثبت آن برزندگی فردی و وظایف اجتمایی

راز موفقیت آموزش و پرورش ژاپن

نقش آموزش و پرورش در ایجاد احترام به خرد جمعی ت(فکر مشارکتی)

راه حل مشکل وای فای Limited در ویندوز ۸ چیست؟

نکات مهم در زمینه ارزشیابی توصیفی در مقطع ابتدائی

نگاهی به تفاوت‌های ویندوز ۳۲ و ۶۴ بیتی

آخرین نظرات
  • ۱۸ آبان ۹۵، ۲۱:۴۷ - http://creditospersonales.tech/prestamos-hipotecarios-para-refaccion-de-vivienda.html
    was für eine schöne ...

آوای قطرات باران بر صفحه ی ادب فارسی

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ب.ظ

بارش قطرات ریز و درشت باران در جای جای ادبیات پهن دشت ایران، به خوبی نمایان است. جالب آن که حضور باران در شعر و ادب فارسی از هزار سال قبل از این، یعنی با آغاز شعر سبک خراسانی که همانا شعری عقل گرا و به نوعی توصیف گراست، با هنرمندی هر چه تمام تری قابل مشاهده است، آنجا که رودکی، پدر شعر فارسی در توصیف بهار این چنین به زیبایی و هنرمندی از حضور ابر و گریه آن چون مرد سوگوار و ریزش قطرات باران یاد می کند: 
چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد 
لشکرش ابر تیره و باد صبا نقیب 
آن ابر بین که گرید چون مرد سوگوار 
و آن رعد بین که نالد چون عاشق کئیب 
باران مشک بوی ببارید نو به نو 
وز برف برکشید یکی حلّه ی قصیب   

و یا منوچهری دامغانی، این شاعر توصیف گر و تصویرساز فارسی در باب آمدن ماه اردیبهشت و ریزش قطرات باران این طور می گوید:

ابر بهاری ز دور، اسب برانگیخته 
وز سم اسب سیاه، لؤلؤ تر ریخته 

و باز رودکی با تشبیه کردن قطرات باران به ستاره های سحری، این طور از آن یاد می کند:

سپیده سیم زده بود و در او در و مرجان بود 
ستاره سحری قطره های باران بود 
اما حضور باران در پهنه ادبیات فارسی به آنچه عنوان شد، خلاصه نمی شود. بلکه حضور باران در سده های بعدی، نه تنها در شعر مشهود است، بلکه در نثر هم ردپایی از باران به چشم می خورد که در اغلب موارد از آن به عنوان تشبیه استفاده می شود تا اوج کلام بیان شود. آنجایی که سعدی می خواهد از وفور نعمت خداوندی سخن بگوید، چاره ای ندارد جز آن که رحمت الهی را به باران شبیه کند: 
«باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده» 
و یا خواجه عبدالله انصاری در مناجات نامه خودش، ضمن تشبیه اعمالش به کشته ها، رحمت خداوندی را نیز چون بارانی فرض می کند؛ 
«الهی، در دل های ما جز تخم محبت خود مکار و بر تن و جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار!» 
باران خود به خود نمادی از «بزرگی یافتن» است؛ یعنی در عین کوچک بودن این استعداد را دارد که تبدیل به مروارید شود. این همان بزرگ بودن در حین کوچک بودن است: 
گرچه آب است قطره ی باران 
چون به دریا رسد گهر گردد 
البته باران در عین زیبایی و لطف می تواند، یادآور لحظات سخت و ناگوار باشد؛ یعنی گاهی اوقات با تشبیه قرار دادن آن ، اوج کاری سخت به نمایش گذاشته می شود؛ آن طور که فردوسی در شاهنامه ضمن بیان صحنه جنگی می گوید: 
زباران زوبین و باران تیر 
زمین شد زخون چون یکی آب گیر 

و یا شاعری اوج غم و اندوه خودش را این طور به تصویر می کشد:

خون گشته مرا زهجر یاران دیده 
زین غم شده چون سیل بهاران دیده 
گر دست به من زنند می ریزد اشک 
مانند درخت های باران دیده 
و نیز سعدی شیرازی در غزلی فراوانی اشک های ماتم زده اش را به باران شبیه می کند؛ 
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران 
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران 
جالب تر آن که سعدی در این راستا، یکی از سخت ترین کارها را آماده کردن کاروان در لحظات بارانی معرفی می کند؛ 
با ساربان بگویید احوال آب چشمم 
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران 
اما با این اوصاف ریزش باران نمادی از عشق آسمان به زمین است و یک نگاه هنرمندانه می خواهد تا این عشق را بهتر تماشا کند. آنجایی که پای مردمان سراسر گل می شد و چه بسا تلاش می کردند تا خودشان را از این گل آلود بودن رهایی بدهند، پای با یزید بسطامی در عشق بود و از آن لذت فراوان می برد. چنانچه در تذکره الاولیای عطار درباب این صحنه پرشور از با یزید می خوانیم: 
«به صحرا شدم. عشق باریده بود. چندان که پای مردمان در گل می شد، پای من در عشق بود!» 
پس بی دلیل نیست که این بارش باران یادآور خاطرات خوش است؛ به طوری که یکی از شاعران عصر مشروطه، گلچین گیلانی، در بحبوحه جنگ جهانی دوم و زیر بمباران هواپیماهای آلمانی در شهر لندن ناگهان به یاد کودکی اش، روزهای بارانی، جنگل های گیلان و... می افتد و این چنین از باران و بارش این لطف الهی سخن می گوید: 

«باز باران/ با ترانه/ با گهرهای فراوان/ می خورد بر بام خانه/ یادم آید روز باران/ گردش یک روز دیرین/ توی جنگل های گیلان/ کودکی ده ساله بودم/ چست و چابک/ نرم و نازک/ می دویدم همچو آهو/ می پریدم از سر جوی...»البته باران در نثر و تصویرسازی داستانی هم استفاده های فراوانی داشته است. مثلا باران، در جملاتی چون «باران خودش را به شیشه می کوبید»، «آسمان غرید و باران گرفت، بعد بغضم ترکید و گریه ام گرفت» و... استفاده شده است تا این چنین از عنصر بارش باران برای صحنه پردازی و نیز تاثیرگذاری داستانی استفاده شود. به عنوان مثال در آغاز داستان گیله مرد از بزرگ علوی، این چنین نویسنده با به تصویر کشیدن صحنه ی بارش باران، خواننده را وارد فضای داستان می کند: 
«باران هنگامه کرده بود باد چنگ می انداخت و می خواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجر می کشید، می آمد. غرش باد آوازهای خاموشی را افسار گسیخته کرده بود. رشته های باران آسمان تیره را به زمین گل آلود می دوخت. نهرها طغیان کرده و آب ها از هر طرف جاری بود. دو مأمور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن می بردند...» 

چه خوب است بارانی بود و چون واژه واژه کلمات شعر و ادب فارسی، تن و روح را زیر قطرات باران شستشو داد: آن چنان که سهراب سپهری می گوید:

چترها را باید بست/ زیر باران باید رفت/ فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد/ با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت/ دوست را، زیر باران باید دید/ عشق را، زیر باران باید جست/ زیر باران باید بازی کرد/ زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت/ زندگی تر شدن پی درپی/ زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است/ رخت ها را بکنیم/ آب در یک قدمی است 

منابع و مآخذ: 
۱-تذکره الاولیاء به اهتمام محمد استعلامی 
۲-دیوان منوچهری دامغانی- به تصحیح سیدمحمد دبیر سیاقی 
۳-شاهنامه فردوسی 
۴-غزلیات سعدی- انتشارات وفاجو 
۵-هشت کتاب- سهراب سپهری- انتشارات طهوری 
۶-نقد آثار بزرگ علوی، عبدالعلی دستغیب، انتشارات فرزانه

نظرات  (۳)

۱۲ دی ۹۲ ، ۱۶:۲۹ حبیب عرفانی زاده

باسلام خدمت ا همکار بزرگوارم جناب اقای نیکخواه

درود برشما با وبلاگ عالیتان .از راهنمایی های شما کمال استفاده رابردیم  .انشاءا...دیگران هم از مطالب قشنگتان بهره مند شوند .موفق و پایدار باشید

پاسخ:
 باسلام
 سپاسگزارم

                       پاینده باشید
۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۱۳ عرفانی زاده

هر مانع یک فرصت بالقوه است

در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را  در یک جاده اصلى قرار داد.. سپس در گوشه‌اى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر بر می‌دارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکه‌هاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیارى از آن‌ها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هیچیک از آنان کارى به سنگ نداشتند...
سپس یک مرد روستایى با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و شانه‌اش را زیر سنگ قرار داد و سعى کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدن‌ها و عرق ریختن‌هاى زیاد بالاخره موفق شد. هنگامى که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آن‌ها را بر دوش بگیرد و به راهش ادامه دهد متوجه شد کیسه‌اى زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را باز کرد پر از سکه‌هاى طلا بود و یادداشتى از جانب شاه که این سکه‌ها مال کسى است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایى چیزى را می‌دانست که بسیارى از ما نمی‌دانیم!
.هر مانعى، یک فرصت بالقوه است.   

سلام میشه لطفا معنای کامل شعر عقل گرا رو بگین
عقل گرا بودن شعر به چه معناست وچه ویژگی هایی داره شعر عقل گرا
ممنون میشم زیر نظرم پاسخ بدین
با تشکر از مطلب خوبتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
l>