شاهنامه رو به پایان است و آخرین برگ هایش با خون دل استاد سخن در می آمیزد و از تفت جگر سوزانش شعله می گیرد.
اینک که فرجام کار شاهنامه فرارسیده ؛ عرصه ی زندگی برآن حکیم فرزانه تنگ تر شده است. از یک سو فرزند دلبندی که سی سال و اندی است با وی زیسته و آرمیده است و دوران اقتدار جوانی اش را با روزگارناتوانی پیری پیوند نهاده است؛ در شرف جدا شدن از اوست و از طرف دیگر شاعر بیدار دل که عمر گرانمایه و نقدینگی خویش را بر سر سرایش این نهال مینوی از کف داده، اینک تابدار و آشفته ی پایان کار است.